کد مطلب:275531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:303

در سبیل حکومت جهانی توحیدی




صد هزاران اولیا روی زمین

از خدا خواهند مهدی را یقین [1] .



پی آمد این سیر كوتاه، رسیدن به این نتیجه بود كه: مهدویت در تشریع اسلام، اصالتی ویژه دارد و كسی كه این ركن اساسی را نادیده انگارد، همانند كسی است كه دیگر اركان این نهاد را همچون توحید، نبوت و... انكار ورزیده است. همان گونه كه اسلام بدون نبوت، معنی ندارد، بدون مهدویت نیز مفهومی نخواهد داشت. برنامه تكاملی اسلام زمانی به تحقق نهائی خواهد رسید كه تمامی اركان آن به تحقق پیوندد، از جمله این وعده الهی كه هنوز محقق نشده و وقوع كامل آن به ظهور پر سرور حضرت مهدی (ع) نوید داده شده است:



[ صفحه 81]



زمین از آن خداست، بهر كه بخواهد واگذار می كند و سرانجام آن را نصیب پرهیزكاران خواهد كرد [2] پی آمد نبوت در اسلام، امامت است و پی آمد امامت، ظهور و قیام دوازدهمین امام حضرت حجه بن الحسن العسكری (عج) در آخرالزمان است كه با انقلاب پیروزمند خویش به جولان باطل ها خاتمه داده، حق را كه ماندنی است در همه جا گسترد. زمین از آن پرهیزگاران خواهد شد و در همه جا پرچم توحید به اهتزار در خواهد آمد. بضرورت این اصل و به پشتوانه منابع اصیل اسلامی، اعتقاد به مهدی (عج) در سر لوحه باورهای هر مسلمان در دوران غیبت آن بزرگوار نقش بسته است. از سال 260 هجری كه بدلائل گوناگون از جمله جو نامساعد زمان و وجود سلطه گران خود كامه و ستمكار، حضرت مهدی (عج) به فرمان الهی غیبت اختیار فرمود، كه ذخیره روز قیام باشد، تا كنون كه صدها سال می گذرد، تفكر شیعه در تمامی تحولات جامعه، پیرامون ظهور و قیام منجی موعود، دور می زده است. اگر مشاهده می شود كه همگان در معرفی شیعه، به خصیصه مخالفت دائم او با نظام های غیر خدائی اشاره می كنند و تلاش دائم او را در كنار رهبرانش چه در جبهه مبارزات استبداد بر انداز و آزادی بخش و چه مبارزات عقیدتی و روشنگر، بر می شمرند بلحاظ همین ویژگی بوده است. یعنی كه دورنمای حكومت عدل فراگیر و جهانی



[ صفحه 82]



قائم (ع) در پیش چشم او، هرگز اجازه همكاری و همگامی و سازش با ستمكاران را به او نداده، حتی محبت و علاقه ایشان نیز در دل او راهی نیافته است. این آرمان، با تكیه بر احادیث انتظار - كه شكوفه های امید و چشم براهی ظهور انقلابگر پیروز الهی را شاداب نگه می داشته - آمادگی برای پذیرش هر خطر را در راه پاسداری از حریم اعتقاداتش در او فراهم می آورده است. حتی سكوت او در مراحلی از زمان ها، نشانه تایید و تابعیت نبوده در واقع حكم آتشی را داشته كه در زیر خاكسترها، در انتظار هیمه مناسب بوده تا ناگهان شعله خویش را آشكار نماید. دورنمای حكومت حضرت مهدی (عج) كه ایجاد یك حكومت واحد جهانی است، حتی او را از قید ماندن و فرود مردن در سطح اصلاح یك منطقه و یك بوم خارج می كند و در اندیشه برهم زنی همه سلطه - های ظالمانه جهان مشغول می دارد. این معنی، انكار تشكیل نظام عادلانه در غیبت امام (ع) نبوده و نیست بلكه به این معناست كه دیدگاه او از این نیز فراتر رفته، در پی تهیه مقدمات ظهوری كه همه چهره های عدل را آشكار كند بوده و می باشد، ظهوری كه امام (ع) در آن با نیروی الهی امتلاء زمین از عدل را تحقق می بخشد. و باز به این مفهوم است كه در حدی نسبی می توان گوشه هائی از حكومت اسلامی را در نظامی عادلانه در هنگامه غیبت مشاهده كرد - كه این خود بسیار مغتنم است و برای بدست آوردن آن باید از هر مجاهده ای در اشكال گوناگونش دریغ نورزید - اما این آخر



[ صفحه 83]



كار نیست زیرا این مجموعه - مجموعه مردم جامعه - از وجود خرابكارانی چون قاسطین، مارقین و ناكثین خالی نیست، آن چنان كه در زمان حكومت عدالتمدار حضرت امیرالمومنین (ع) جامعه از اینان خالی نبود، حال آن كه در اسلامی بودن حكومت دادگرانه آن حضرت كسی تردید ندارد. [3] به این جهت است كه می گوئیم تفكر شیعه در غیبت پیوسته انتظار رسیدن به جامعه عدل قائم (ع) است جامعه ای كه از وجود قاسطین، مارقین و ناكثین خالی است. جامعه ای یك پارچه، مومن و جهانی. پس مسلمان مومن ضمن ستیز هر روزه در اشكال گوناگون برای رسیدن به جامعه عدل، انتظار حكومت حضرت مهدی (ع) را نیز همراه دارد چه كه طرح واقعی نظام عادلانه نهائی جهانی را در قیام آن حضرت مشاهده می كند، جامعه ای كه از وجود دورویان، ستیزگران بیدادگر، پیمان شكنان مرتد خالی است و سراسر



[ صفحه 84]



ایمان و دادگری است: همه اموال و گنجینه های دنیا و نیز هر آنچه از ذخائر كه در زمین پنهان است و هر آنچه كه آشكار است نزد مهدی (ع) گرد آید آن گاه آن حضرت به مردم گوید: بیائید اینها همان چیزهائی است كه برای بدست آوردن آنها از خویشاوندانتان بریدید و خونها ریختید و كارهای حرام مرتكب شدید، [4] حكومت او شرق و غرب جهان را فرا می گیرد، گنج ها برایش آشكار شده، نقطه خرابی در زمین پیدا نمی شود مگر آن كه به تعمیرش همت گمارده می شود. [5] مبارزه و قتال را ادامه دهند تا اینكه همگان بر توحید گرد آیند و كسی به خدای بزرگ شرك نورزد، در این هنگام - آن قدر عدل و امن بر همه جا سایه گسترد كه - پیرزنی ناتوان از مشرق به مغرب می رود در حالی كه كسی او را آزاری نمی رساند، زمین روئیدنی هایش را خارج نموده آسمان باران های رحمتش را فرو می فرستد. [6] البته روشن است كه شوق رسیدن به چنین جامعه توحیدی در برهه های مختلف زمان، شدت و ضعف داشته است، هنگامی كه سختی ها و ناملایمات و ستم ها، تازیانه وار جسم نحیف انسانها را



[ صفحه 85]



زیر ضربات خویش می گرفته، و امیدش از همه نیروهای مادی جهان قطع می شده، این امید هر چه بیشتر در دلش پر می كشیده كه باین خورشید شهر راهی پیدا كند و قیام پر شور مهدی (ع) را نظاره گر باشد. این خاصیت وجودی و روانی انسان است كه حتی در مورد شكر - گذاری به نعمات الهی نیز در هنگام راحتی و آسایش كوتاهی نموده و گاهی آن چنان خوشی ها او را مغرور كرده كه به انكار خدا بر می خیزد [7] و آن قدر جسارت بخود می دهد و روح حیوانیت را در خویش پرو بال می دهد كه پروردگارش را فراموش می كند و بدین لحاظ است كه مومن واقعی در دیدگاه قرآن كسی است كه ایمان و اعتقاداتش در تحولات جامعه هرگز تغییر نكند چه در هنگام نعمت و تكریم و چه به هنگام فقر و عجز و ناتوانی. اما در هر حال شوق رسیدن به جامعه توحیدی آخرالزمان و اوج تفكر مهدی در لحظات ناامیدی و افزونی ستم ها بیشتر آشكار می شده است و به این ترتیب در لحظاتی از تاریخ اندیشه مهدویت رونق بیشتری می یافته است. این موضوع گروهی را به این فكر آورده كه مهدویت سمبل لحظات رنج و محرومیت طبقات رنجدیده است و واقعیتی جز امید به پیروزی ندارد و اصالت مهدویت را از لحاظ سمبلیك بودن آن می پذیرند نه ریشه دار



[ صفحه 86]



بودنش در متون: این رند عیار طی قرون اعصار، گاه در لباس عربی، زمانی با فینه و عمامه مروارید دوز عثمانی و ساعتی در قصب مصری و بالاخره هنگامی در سپید جامه پارسی... سر برون كرده و صفحه چند از تاریخ بشر را با خون مجذوبین نوشته و مجددا یا به آسمان صعود كرده... یا آن كه در كوهی و غاری و دره ای پنهان شده و خود را آماده ظهور دیگری كرده است. [8] قرآن مطلقا درباره امام و مهدی و جانشین پیغمبر سكوت كرده. [9] مهدی، این خدای مجسم افسانه های مذهبی [10] ... مفهوم زمان اساطیری را می توان بعنوان مثال در توجهی كه شیعیان به ظهور مهدی موعود و روز رستاخیز دارند بخوبی مشاهده كرد. [11] اگر ساخت مقولات اساطیری را كه نقش اولش طرح انداختن است در ذهنمان مجسم سازیم می بینیم كه بینش تخیلی و تفكر تمثیلی قوم ایرانی چه پیش از اسلام چه بعد از آن بدون شك جنبه اساطیری دارد... [12] .



[ صفحه 87]



اگر چه ما بینش اساطیری آقایان را چیزی افزونتر از نویسند گانی كه در فصل نقد منكران به نقدشان كشیدیم نمی دانیم و حرف های ایشان را هم دارای چندان تفاوتی با آنها نمی دانیم اما در عین حال از این دیدگاه لازم به اشاره است كه - همان طور كه گفته شد - اصالت مهدویت و ظهور حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان و اینكه از اركان مهم اعتقادی اسلام است بحثی ندارد و اگر تجلی این فكر را درپاره ای از زمانها بیشتر می بینیم بخاطر شرایط مختلف زمانی است كه شدت و ضعف می یافته است و این طبیعی است كه در هنگامه سختی ها و ناملایمات امیدها و وعده های پیروزی و باورهای واقعی ولی فراموش شده بیشتر بال و پر می گیرد. این معنی هرگز بمفهوم توجه به اساطیر و دنباله روی از آن رند عیار نیست، از نویسنده ای كه در كمال بی خبری و جهل ادعا می كند قرآن درباره مهدی سكوت كرده ازین بیشتر انتظاری نمی توان داشت و نیز كسی كه رستاخیز و معاد را جزو اساطیر می داند و آشكارا الحاد خویش را می نمایاند، معلوم است كه فكرش چقدر ارزش بررسی و تحلیل را دارد! پس در مجموع، به این نقطه رسیدیم كه جز تنی چند كه اغلب ناآگاهی - اگر نگوئیم غرض ورزی - مانع حقیقت بینی آنها شده است به این موضوع منكر شده اند كه مختصرا وجوه انحرافشان را از حقیقت نشان دادیم و بقدر لازم اصالت مهدویت را از متون اسلامی، قرآن، روایات و نیز اجماع دانشمندان سلف و خلف اسلامی روشن ساختیم و معلوم شد كه این صدای تاریخ است كه در تمامی اعصار از دل اولیاء بر می خاسته و زمین را از وجود خویش آكنده



[ صفحه 88]



می كرده و در این هنگام منتظران روز ظهور، به یقین از خدا او را طلب می نموده اند. سخن را با جمله ای از محی الدین عربی پیشوای طریقت و مقتدای تصوف بپایان می بریم: امام مهدی، قائم منتظر و حجت خدا و خلیفه او در مكه بین ركن و مقام ظهور می كند، كوفیان از او خشنودند، مالها را مساوی تقسیم كرده بین مردم به عدل حكم می كند... او پیشوائی است كه به گویش حیوانات آشنائی دارد و عدلش در میان انسانها و دیگر مخلوقات دیده می شود. [13] .



[ صفحه 90]




[1] شيخ فريدالدين عطار (مقتول 627)، مظهر الصفات (دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 61).

[2] سوره اعراف، آيه 128.

[3] قاسطين: بيدادگران سلطه جو، ناكثين: پيمان شكنان مرتد، مارقين: منافقان فرصت طلب و جنايت پيشه. اين هر سه گروه در سه چهره مختلف به جنگ با حضرت علي (ع) در آمدند تا بساط نظام عادلانه او را درهم پيچند، يا لا اقل با رفتار خويش آن را از قرب و اعتبار بيندازند و در آن اخلال كنند (نماينده گروه اول معاويه بود در جنگ صفين و از گروه دوم طلحه و زبير همان آتش افروزان جنگ جمل و از گروه سوم خوارج منافق صفت در جنگ نهروان كه اميرالمومنين (ع) نيز با هر سه به ستيز در آمد اما هرگز خنجرهاي آخته اين ناجوانمردان در آزار رساني به آن حضرت و حكومت او و مردم مسلمان از كار نيفتاد تا سرانجام بدست جنايتكارترين گروه (مارقين) آن حضرت بشهادت رسيد و سلسله پليد بني اميه روي كار آمد.

[4] بحار الانوار، ج 51 ص 29، از امام حضرت محمدالباقر (ع).

[5] منتخب الاثر، ص 482.

[6] منتخب الاثر، ص 308، از امام حضرت محمد الباقر (ع).

[7] و اذ ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجيهم الي البر اذا هم يشركون. عنكبوت، آيه. 65 هنگامي كه به كشتي سوار مي شوند - و در معرض خطر قرار مي گيرند - خدا را خالصانه مي خوانند، اما هنگامي كه نجاتشان داديم و بخشكي در آورديم، مشرك مي شوند!.

[8] احمد سروش، مدعيان مهدويت از صدر اسلام تا عصر حاضر ص 4.

[9] همان كتاب، ص 8.

[10] همان كتاب، ص 4.

[11] بت هاي ذهني و خاطره ازلي داريوش شايگان، ص 203 و 204 و بينش اساطيري، مقاله اول از الفبا، دفتر پنجم، ص 62.

[12] همان كتاب.

[13] تشريح و محاكمه در تاريخ آل محمد قاضي بهلول بهجت افندي (تاليف 1340 ق) ترجمه ميرزا مهدي اديب، ص 138.